جدول جو
جدول جو

معنی دژم بخت - جستجوی لغت در جدول جو

دژم بخت
(دُ ژَ/ دِ ژَ بَ)
بدبخت. نگون بخت:
دژم بخت آن کز تو جوید نبرد
ز بخت و ز تخت اندرآید بگرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دم بخت
تصویر دم بخت
ویژگی دربارۀ دختری که به سن بلوغ رسیده و آمادۀ شوهر کردن باشد
فرهنگ فارسی عمید
نوعی خوراک مانند پلو که برنج را می پزند اما در صافی نمی ریزند و آبکش نمی کنند و پس از برچیده شدن آب آن دمکش رویش می گذارند و گاهی ماش یا عدس یا لوبیا نیز در آن می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
بدبخت. تیره بخت. سیاه بخت. شوربخت. (یادداشت مؤلف) :
سپهبد چه پرسد از آن شوم بخت
که نه کام بادش نه تاج و نه تخت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دِ تَ / تِ)
درم بخشنده. بخشندۀ درم. آنکه درم بخشد:
تا درم خوار و درم بخش بودمرد سخی
تا درم جوی ودرم دوست بود مرد لئیم.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دم بخت
تصویر دم بخت
دختری که به سن بلوغ رسیده و موقع شوهر کردن او باشد
فرهنگ لغت هوشیار
خوراکی مانند پلو و آن چنانست که برنج را میپزند ولی آبکش نکنند و گاه بدان عدس لوبیا ماش افزایند دم پخت دم پختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم بخت
تصویر کم بخت
بدبخت مدبر بی دولت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم بخت
تصویر دم بخت
((دَ مِ بَ))
دختری که زمان شوهر کردنش فرا رسیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم پخت
تصویر دم پخت
((دَ پُ))
برنجی که آبکشی نشده باشد و گاه به آن عدس، لوبیا، ماش یا باقلا بیفزایند، دمپختک
فرهنگ فارسی معین
برنج دم پختک کته
فرهنگ گویش مازندرانی
بی دم، دم کنده
فرهنگ گویش مازندرانی
هوای شرجی و مرطوب
فرهنگ گویش مازندرانی